معشوق من

عشق.سفر.شعر.خاطره

معشوق من

عشق.سفر.شعر.خاطره

دلم برایت تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …

دلم برای کسی تنگ است ه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…

دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…

دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…

دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…

دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…

دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…

دلم برای کسی تنگ است  که دل تنگ دل تنگی هایم است… 

دلم برای ......... تنگ است

باور کن! هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور ... به من نگاه کن من اندازه ی همین آسمان برهنه دوستت دارم...و.....و ....شاید کمی بیشتر از آن

سلام  

از بس از دلتنگی نوشتم همه خسته شدن چند تا جک میزارم که بخندین 

  

اخرش ما نفهمیدیم تو رو بوسی کردن باید دوتا بوس کنیم یا سه تا 
لامصب خیلی شرایط سختیه یهو میخوای سه تا بوس کنی طرفو ، اون دوتا بوس میکنه جا خالی میده وسط جمع ضایع میشی  
 
یه بار داشته یه ترک جایی میرفته میبینه یه زن داره دعا میکنه خدایا یه شوهر خوب برا من پیدا بشه و ... که ترکه یهو خودش رو میندازه جلو و میگه خدا هل نده - خدا هل نده 
   
به یارو میگن چقدر لاغر شدی ، میگه: نباید از ظاهر آدما قضاوت کرد 
 
از برادران یوسف پرسیدن وقتی یوسف را در چاه انداختین چه گفت : گفت شلپ ! 
 
فقط تو ایرانه که وقتی میخوائیم به یه مهمان تعارف بکنیم که تو خونمون راحت باشه
میگیم پا شو شلوارتو در بیار…
 
فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟
 
.
 
دزد اومده خونمون همه چیزو برده.پلیس اومده میگه اینجادزد اومده میگم پـَـــ نــه پـَـــ.
خواستیم  تغییر دکوراسیون بدیم گفتیم شما بیاید نظر بدید.خونمون قشنگ تر بشه 
.

 

سلام 

 تو شهری که تو نیستی همه جا رو غم گرفته  هرکجا هستی صدام کن  

ببببببخخخخخددددداااااا دلم گرفته .... 

خدا نکنه دلت بگیره عزیزم

گفت کیه ؟ گفتم همه ی وجودم. گفت تنهات میزاره ؟ گفتم میدونم .گفت اشکتو در میاره ؟ گفتم میدونم . گفت دلتو بیقرار میزاره؟ گفتم میدونم . گفت چرا دوستش داری؟ گفتم این تنها چیزیه که نمیدونم... 

منم مثل تو ماتِ این قصه ام
تو هم مثل من امشبو دعوتی
درست تو همین ساعت و ثانیه
سزاوار زیباترین رحمتی

تو این حس و حال عجیب و غریب
دو تا بال میخوای که رو شونته
تو از هر مسیری بری می رسی
تو از هر دری بگذری خونته

از این سفره ها معجزه دور نیست
ببین دست دنیا تو دست منه
دعا می کنم تا اجابت بشه
دعا می کنم چون دلم روشنه

من از عشق بارون به دریا زدم
به بارون و به آسمون دعوتیم
چه مهمونی با شکوهی شده
تو این لحظه هایی که هم صحبتیم


گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن
به رفتن که فکر میکنی
اتفاقی میفتد که منصرف میشوی
میخواهی بمانی رفتاری میبینی که انگار باید بروی
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است !!!

دوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس  

تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت 

دددددددددددددددددددددددد 

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ررررررررررررررررررررررررر 

ممممممممممممممممممممممم 

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سلام 

خیلی دلم برات تنگ شده هر چند چند دقیقه پیش از دور دیدمت

جواد چه کنم با این همه دلتنگی  

خدایا...!

اندکی نفهمی عطا کن، !!!!!!

که راحت زندگی کنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...!   

از خانه که می آیی
 یک دست مال سفید
پاکتی سیگار
گزیده شعر فروغ
 و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است ....

گفته بودم دوستت دارم

دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات
...
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟

ســـوم 
هفتــــم 
چهلـــم 
ســـــال . . .
چنـــد ســــال دیگــــر

بایــــد عــــزادار نبـــودن هایـــــت باشــــــم . . .؟

سلام اقا جواد ..... 

نمیدونی دارم چی میکشم خسته شدم از بس که......... 

بیخیال ....... نمیدونستم اینقدر برام سخته

کم اوردم و باز هم تحمل میکنم .... نمیدونم چه جوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هر دقیقه یک ساعت واسم میگذره  !!!!!۱

سخته سخت ........ 

مجازات کدام گناه نکرده را میدهم نمیدانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی دلم گرفته  

از هر چی جمعه هست بدم میاد ..... 

دیگه خودم نیستم ............... 

کاش بودی ......... 

کاش میمردم.............  

زیاد چرت و پرت میگم مگه نه/////////////// بهم نخند دست خودم نیست  

یادته بهت گفتم این عشق یکسره تشنگی ست ........... 

من هر لحظه عطشم از تو بیشتر میشود .........

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی 

همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد

از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را

از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را ،

عطر تنت پیچیده فضای عاشقانه دلم را

همیشه پرتو عشق تو در نگاهم میتابد ، همیشه دلم به داشتن تو می‌بالد،

دستانم دستان را میخواهد و اینجاست که گلویم ترانه فریاد عشق تو را میخواند ،

دلم تو را میخواهد، دلم تو را میخواهد به عشقت تکیه کرده ام سالها ، نترسیدم از جدایی و اشکها ،

عشق را آنگونه که هست دیدم و تو را آنگونه که بودی خواستم ، تو را همین گونه که هستی میخواهم ،

چون همین گونه مرا عاشق خودت کردی ، همینگونه مرا اسیر عشق و محبتهایت کردی از وقتی آمدی ،

آمدنت برایم یک حادثه شیرین در زندگی ام بود،

گرچه میترسیدم از پایان راه اما همسفرت شدم تا اینجا که رسیده ایم در کنار ماه….

چقدر برای داشتنت سختی کشیدم ، چقدر با دلتنگی‌هایت سر کردم و اشک ریختم ،

چقدر لحظه شماری میکردم که تو مال من شوی ، حالا مال من هستی و من بی نیاز ،

برای داشتنت شب و روز کارم شده بود راز و نیاز … نگاهم مال تو هست ، دلم گرفتار تو است ،

من تو را دارم و به هیچکس جز تو نمی‌اندیشم مال من هستی و همین است که من زنده هستم ،

در قلبم هستی همین است که همیشه شاد هستم جنس نگاهت درخشان بود

که قلبم عاشق چشمانت شد، و اینگونه همه روزهایم فدای یک روز با تو بودن شد،

و حالا میخواهم تمام عمرم را فدای عشق بی پایانت کنم….

تو مثل و مانندی نداری ، تو فرشته ای و در قلبت جای تاریکی نداری

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی….

حرفی برای زدن نیست

همه جا سکوت حاکم است و تاریکی.من هم سکوت خواهم کرد

دگر سخنی برای گفتن نمانده همه چیز را گفته ام

حال فقط باید سکوت کرد. سکوتی مطلق

فقط یک جمله خواهم گفت:

خسته و دلتنگم حتی برای او که دگر دوستم ندارد

سلام 

عید غدیر رو به همه ... مخصوصا اقا جواد و اقا حمید تبریک میگم

این روزها انقدر دلتنگم که خودم را نیز فراموش کرده ام  به دنبال حرفی . خبری از تو کوچه های فاصله را میگردم   

دل است دیگر  نمیفهمد ........... اگه میفهمید که دل نبود مغز بود و منطق حالیش میشد  

روزگار است ازش گله کنی یا نکنی فرقی به حالش نمی کند ....... خودش بی خیال است  

فکر دل من . دلتنگی تو و اشکهایم را نمیکند  

اما تو مثل اون نباش ............ اگر این روزها نمی بینمت و لمست نمیکنم ضربان تند قلبم و لرزش دستانم را یادت نرود  یادت نرود بدون تو و یادت میمیرم   

 

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روئید با حسرت جدا کردم

 

و تو در پاسخ آبی‌ترین موج تمنای دلم گفتی:

     "دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی..."

     "ومن تنها برای دیدن زیبایی آن چشمان..."

     "تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم"

همین بود آخرین حرفت

 

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمیدانم چرا رفتی ؟   نمیدانم چرا؟    شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمیدانم کجا؟   تا کی؟   برای چه؟

ولی رفتی.....

                و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می‌بارید

نفس کم آورده ام ...
لحظه های نبودنت را می شمارم
...

تنهـــایـــی همیـــــن اســــت
تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو…
بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم…

تمام جهنم در یک کلمه وجود دارد:تنهایی...... 

(ویکتور هوگو)

سلام  

خیلی دلتنگتم ............. چند روزه که ندیدمت  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سفری که باهم رفتیم رو یادته ......................... 

وقتی پیشم بودی و داشتم نگات میکردم دلم برات تنگ بود ............ 

بودنت دلتنگی داره و نبودنت ............ چه کلمه ای بنویسم که بتونم حس نبودنت رو تفسیر کنم  

حرف از تو که میشه دیگه هیچ  حرفی ...........هیچ کلمه ای ......هیچ جمله ای .....  پیدا نمیشه که به داد دل من برسه  

دوستت دارمهایم  را یادت بماند  

 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم  

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو….. از داشتن تو…اشک شوق ریزم  

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم 

 اری من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را می ستایم


حرفهای ما هنوز ناتمام...
 

تا نگاه می کنی
 

وقت رفتن است

 

بازهم همان حکایت همیشگی !
 

پیش از آنکه با خبر شوی
 

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

 

ای دریغ و حسرت همیشگی ...

 

ناگهان 
 

چقدر زود
 

دیر می شود

اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم  

اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم 

 اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی  

اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی  

اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم 

 اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم  

اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی 

 اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی  

میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال 

 میشی برام باغبون میوه های تشنه وکال میشی برام ماه شبای بی سحر 

 میشی برام ستاره ی راه سفر  

ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی  

بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی 

 برای سعادت شبا شعرامو من داد می زنم  

برای خوشبختی تو خدا رو فریاد می زنم  

دددددددددددددووووووووووووسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتتتتتت  

ددددددددددددددددااااااااااااااااااااررررررررررررررررمممممممممممماااااااااا

سلام اقا هادی 

ممنون که واسم نوشتی  

راستی هوای جواد رو داشته باش

پیش از تو آبی آرام اجازه جاری شدن را نداشتشقایق عاشق بود و اجازه دوست داشتن را نداشت


آسمان غمگین بود و چاره ای جز گریستن نداشت


پیش از تو قلبها بی ستاره بود و تنها....


غروب بی افق بود و سپیده دم بی نور....


فاصله ها مبهم بود و رویاها حقیقتی تلخ...


عشق احساسی غریب بود و ابدیت بی مفهوم و پوچ.


پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه بود و


چراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید می شد.


پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم و تو آمدی و


اکنون به برکت وجود توست که معنای واقعی عشق را درک کرده ام


پس بودنت در کنارم را همیشه می ستایم همیشه همیشه همیشه

نازنینـــــــــــــــــــم !

بی تو اینجا نا تمام افتاده ام

پخته ای بودم که خام افتاده ام

گفته بودی تا که عاقلتر شوم

آه ، می خواهی مگر کافر شوم

من سری دارم که می خواهد کمند

حالتی دارم که محتاجم به بند

کاشکی در گردنم زنجیر بود

کاشکی دست تو دامنگیربود

عقل ما سرمایه دردسر است

من جهان را زیر وبالا کرده ام

عشق خود را در تــــــو پیدا کرده ام

من دگر از هر چه جز دل خسته ام

عهد یاری با دل دل بسته ام

بر لب تو خنده مجنونی ام

خنده تو رنگی از دلخونیم  

  سلام  

این متن رو جواد واسم نوشته  

تقدیم به صاحب قلبی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه ی رویای من است.از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را هرگز باور نمیکنم   چه خوب شد که به دنیا امدی وچه خوبتر شد که دنیای من شدی پس بدان که همیشه دوستت دارم 

ممنون بخاط همه چیز

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد  

عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد  

گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی 

 جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد   

جواد:

کاش میدونستی همه دنیای نداشتمو میدم تا تو رو داشته باشم  

اگه قرار باشه هر روز غصه بخورم  ... 

گریه کنم....... 

همه چیز واسم جهنم بشه...  

فقط تو رو داشته باشم همه این سختی ها می ارزه به اینکه یه لحظه ببینمت . لمست کنم . تو چشات نگاه کنم و بگم عاشقتم

من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

سلام اقا هادی ... 

خیلی واست احترام قائلم اخه داداش جوادی ...! و من جواد رو خیلی دوست دارم

راستی کفش جدید اوردی یا نه ؟ تو نظرات واسم بنویس

حرف اخر

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز! این عشق تو سرپناه آخر من است

و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است… 

 بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!  

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست….  

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید! وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک…  

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی …. 

 ای وای از فردا… و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد ….  

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست …. نشست و گریست با همان دل پر از خون ،  

با آن پاهای خسته و قلبی شکسته…. 

 این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز

عاشقی....

مقصر نبودی


عاشقی یاد گرفتنی نیست


هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمی دهد


عاشق که بودی


دستِ کم


تشری که با نگاهت می زدی


دل آدم را پاره نمی کرد.


مهم نیست


من که برای معامله نیامده ام


اصل مهم این است


که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند


و نوشتن .فقط بهانه ای است که با تو باشم


اگر چه این واژه های نخ نما قابل تو را ندارند .

انقدر دلم از روزگار پر است  

که......... 

اضافه اش از چشمانم میچکد

سلام

بازم غروب جمعه ویک عالمه دل تنگی  

دلم یک عالمه گرفته ............... میدونی چند روزه که حتی از دور هم ندیدمت ؟ 

چه کنم با دلم !!!  

جواب چشمهای بی قرارم را چه بدهم 

فقط با دیدنت اروم میشن ...! فقط اروم ............ دلتنگی سر جایش میماند  

فکر میکنم تا زنده ام دلتنگی هم هست  

هر جا که هستی مواظب خودت باش . بخاطر خودت نمیگویم  بخاطر دل بی طاقت و کم صبر خودم میگویم  

سلام عزیزم   

هیچ وقت نمیخوام ازت جدا بشم مگه اخه پروانه هم بدون شمع میتونه باشه  

هیچ روزی بدون تو واسم شب نمیشه ..... و هیچ شبی بدون فکر و یاد تو برایم روز نمیشه

جواد دوست دارم ......همیشه یادت باشه ...... 

جواد این وبلاگ رو یادگاری میزارم برات که اگه ...! روزی روزگاری ....من که نمی خوام اما روزگار که کاری به خواسته های من و تو نداره.... 

من نبودم ... 

نوشته هام رو بخونی و یادت باشه یه روزی یه جای یکی بود که تو .... تموم زندگیش بودی  

همیشه برای تو مینویسم ....

برای تو می نویسم که حس غریب نیرنگ در ماورای غربت را خوب احساس میکنی !! 

برای تو که که طعم تلخ هجرت را در سرزمین وداع خوب چشیده ای !! 

برای تو که تشویش زمان در گذر ثانیه ها را خوب درک میکنی!! 

برای تو که نگاه مه الود در امتداد کوچ پرنده را می نگری!! 

برای تو که صدای شکستن قلب در لحظه انس گرفتن با نفرت را می شنوی !! 

برای تو که خم شدن شاخه شرم در پرتگاه زمان را احساس میکنی !! 

برای تو که به دل بستگی پاک عشق می ورزی!! 

برای تو که از شکسته شدن احساس نمی خندی!! 

برای تو که از دزدیده شدن گل نگاه ساده دخترک در غصه غرق میشوی!! 

اری برای تو می نویسم که از همه به من نزدیکتری !!

دلم برایت تنگ است

دلم به وسعت یک اسمان تیره غمگین است و تنگ دیدار تو ........... 

صدایی نیست  .........

حتی سایبان روزهای دلتنگی هم دیگر جوابگوی دلتنگیهایم نیست ......

بی تو مهتاب شبی ...... تقدیم به بهترین دوست دوستم

بی تو، مهتاب‌ شبی ، باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید :

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه، محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دلداده به آواز شباهنگ

یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن

لحظه ‌ای چند بر این آب نظر کن ،

آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،

باش فردا ، که دلت با دگران است !

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم :‌ حذر از عشق !؟ – ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم

نتوانم

روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …

باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ، نتوانم !

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت …

اشک در چشم تو لرزید ،

ماه بر عشق تو خندید !

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم …

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

جواد بی تو بودن .........


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟

عشق من جواد ....

اتشی هست که چندی در من روشن شده است  

شدت گرفته و اکنون تمام  وجودم را فرا گرفته است  

با تو یک احساس فراموش شده ی انسانی در من باز گشته است  

عشق ......

عشق نه چنان که به ابتذال سکس فرو کش کند  

احساس مقدسی است که مرا مشتاق پاک ماندن ابدی میکند 

بزرگترین گناه و دل مشغولی من زمانی است که به تو نگاه میکنم از یک فاصله دو متری  

چنان که به یک تابلوی نقاشی خیره میشوم 

تابلوی در باره اب که تشنه ای به تماشایش نشسته باشد 

اما حتی بوسیدن ولمس کردن چاره کار نیست  

من هر لحظه عطشم از تو بیشتر میشود 

این عشق یکسره تشنگی است  

تازه فهمیدم به تشنگی محتاج ترم تا به وصل 

دوری ......

اما نه چنان که بی قرار و رسوایم کند 

همان چند قدم فاصله کافیست 

دلم میخواهد ساعتها بنشینم و در چشمهای تو خیره شوم و در عالمی غریب گم شوم 

اما به جای هر درهم پیچیدنی و هر بوسه و هم اغوشی و هر تماس مهربانانه دستی  

تنها رو به رویت بنشینم  

تا نگاهت کنم و تو چشمهایت را به روی من باز نگهداری 

و به ان دو نی نی معصوم سیاه و کوچک که هاله ی سفیدی ان را  از قاب مژگانش جدا کرده نگاه کنم 

ان دو نی نی معصوم وهم زده که مرا از عالم واقع به دنیای خیال می برد  

خدایا من از .....جواد....... نا تمامم  

مرا از او تمام کن 

بگذار تنها رختخواب زمینی این وصل اسمانی ابر چشمانم باشد  

خدایا.......... یک ذره کوچک از هستی تو انقدر زیباست که این چنین مرا مشتاق و از خود بی خود کرده است  

در مقابل تمام زیبائیهایت چه کنم 

......جواد ....... 

مظهری از زیبائ توست در حوصله فهم من

........

با سلام 

این وبلاگ رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم  

به کسی که اگه نباشه منم نیستم 

به کسی که اگه نباشه تحمل این روزگار واسم غیره ممکنه  

به کسی که یه دنیا عشق محبت و زیبای به من هدیه داد 

به کسی که دلیل بودن منه