یادگار عشق ( هرگز فراموش نمیشوی یگانه عشقم)

عشق یعنی امتداد دو نگاه (هر چه را پایانی است جز حرف عشق این همه گفتند و پایانی نداشت)

یادگار عشق ( هرگز فراموش نمیشوی یگانه عشقم)

عشق یعنی امتداد دو نگاه (هر چه را پایانی است جز حرف عشق این همه گفتند و پایانی نداشت)

دیگه دیره

دیگه دیره واسه موندن

دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه

که دستاتو نمی گیره

تو این بارون تنهایی

دارم میرم خداحافظ

شده این قصه تقدیرم

چه دلگیرم خداحافظ

دیگه دیره دارم میرم

چقدر این لحظه ها سخته

جدایی از تو کابوسه

شبیه مرگ بی وقته

دارم تو ساحل چشمات

دیگه آهسته گم میشم

برام جایی تو دنیا نیست

تواوج قصه گم میشم


سکوت من

سکوت را می پذیرم اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت

تیره بختی را می پذیرم اگر بدانم روزی چشمان تو را خواهم سرود

مرگ را می پذیرم اگربدانم روزی تو خواهی فهمید که من دوستت دارم

گفتی که مرا دوست نداری

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز عشق تودر خاطر من مشغله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست

تخته سنگ

روی تخته سنگی نوشته شده بود:

 اگر جوانی عاشق شد چه کند؟

 من هم زیر آن نوشتم :

 باید صبر کند

 برای بار دوم که از آنجا گذر کردم

  زیر نوشته ی من کسی نوشته بود :

 اگر صبر نداشته باشدچه کند؟

  من هم با بی حوصلگی نوشتم :

 بمیرد بهتراست

 برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم.

 انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد.

 اما

زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافتم

بغلم کن

بغلم کن عشق خوبم بذار حس کنم تنتو...

از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنتو...

واسه من آغوش گرمت تنها جای امن دنیاست...

ساز آشنای قلبت خوشترین آهنگ دنیاست...

منو که بغل بگیری گم میشم تو شهر رویا...

بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا...

به تو شفاف و برهنه دل سپردم بی محابا...

بغلم کن تا نمیرم بی تو، تو دستای سرما...

مثل دامن فرشته شب ما قدیس و پاکه...

حتی ماه به حرمت ما، عاشقونه تر می تابه...

بغلم کن عشق خوبم بذار آرامش بگیرم...

سر بذارم روی شونت با نفسهات خو بگیرم...

جز سرانگشتهای گرمت تن من عشقی ندیده...

دست بکش رو گونه ی من٬ منو خواب کن تا سپیده.

چقدر سخته

چقدر سخته تو چشمای کسی که همه عشقت رو دزدیده و به جاش یه زخم همیشگی بهت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه نفرت بشی حس کنی هنوزم دوسش داری چقدر سخته بخوای سرت رو به دیواری تکیه بدی که یه بار وجودت زیر آوار غرورش له شده، چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی و وقتی میبینیش هیچ چیزی به جز سلام نتونی بگی، چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونتو خیس کنه و مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری، چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغچه دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و آروم زیر لب بگی :


                                              گل من باغچه نو مبارک

نمیدانم

نمی دانم چرا رفتی.........؟

نمیدانم چرا.........؟

شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا.......؟

تا کی......؟

برای چه.......؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت آسمان چشمهایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد

من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

آن کس گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفاییها بگو

که در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من

در حالتی ما بین اشک و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا؟

شاید به رسم و عادت پروانگی مان

باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهات دعا کردم

دعا کردم

تلافی

دست از سر من بردار کنار تو نمی مونم
یه روز میگفتم عاشقتم اما دیگه نمیتونم
تقصیر هیچکس دیگه نیست قصه ی ما تموم شده
حیفه همه خاطره هام به پای کی حروم شده

دروغ میگفتی که برم از بی کسی دق میکنی
اشکاتو باور ندارم بیخودی هق هق میکنی
دروغ میگفتی که برم از بی کسی دق میکنی
اشکاتو باور ندارم بیخودی هق هق میکنی

یادم میفته لحظه ای که دست تو رو شد برام
قسم میخوردی پیش من که جز تو عشقی نمیخوام
دست خودم نیست که دیگه هیچکسو باور ندارم
این چیزا تقصیره توئه تلافیشو در میارم

قلب من مال تو این تنها یادگاره

رفتی ولی غم رفتنت را در دلم یادگاری گذاشتی چه یادگار قشنگی...!؟(قشنگیش واسه خاطرات با تو بودن) چه یادگار تلخی...(تلخیشم واسه لحظات بی تو بودن) واسه منی که الان هیچی نیستم همین غمت یک دنیاست. میدونی من با وجود تو پر می گرفتم وبال می گشودم به سوی آرزوهای محال ولی الان چی؟ الان نه حرفی نه دلی نه قلبی نه احساسی برام مونده... به خدا دلم واسه خودم میسوزه... وقتی به یاد حرفات می افتم به یاد قولایی که بهم دادیم. نمیدونم چرا با این همه سوختنم هنوزم دوستت دارم. نکنه طلسمم کردی؟ آره تو با چشمات با یک نگاه غریبانه منو این جوری اسیر خودت کردی... تو که دوستم داشتی چرا نتونستی باهام بمونی؟ چیه خیلی بد شدم همه تقصیرات را گردن تو انداختم...! نترس تو یک وکیل مدافع خوب داری که منم از پسش برنمیام و فقط دوست داره منو محکوم کنه و بد جوری ازت دفاع میکنه... میدونم هنوزم اگه ببینیش میشناسیش این وکیل مدافع عاشق کسی نیست جز قلب تو... مگه یادت رفته روزی که باهام عهد دوستی بستیم قلبامون با هم عوض کردیم... طفلکی قلب من چه عذابی میکشه در کنار یک غریبه که می خواد جای منو بگیره... یک حسی بهم میگه خیلی غمگینی حتی غمگین تر از من... ولی نمی تونم کاری واست بکنم جز دعا برای صبر بیشتر برات

مطالب کوتاه

کسی که بهشت را بر زمین نیافته است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت خانه ی خدا نزدیک ماست و تنها اثاث آن ، عشق است


ادامه مطلب ...