یادگار عشق ( هرگز فراموش نمیشوی یگانه عشقم)

عشق یعنی امتداد دو نگاه (هر چه را پایانی است جز حرف عشق این همه گفتند و پایانی نداشت)

یادگار عشق ( هرگز فراموش نمیشوی یگانه عشقم)

عشق یعنی امتداد دو نگاه (هر چه را پایانی است جز حرف عشق این همه گفتند و پایانی نداشت)

کاش عاشقت نمی شدم

 

 فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم

خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه، مو به مو
هیچی رو یاد من نیار اونقد خرابم که نگو

بد بودم و بدتر شدم میرم با پاهای خودم
میرم نمی دونم کجا آخ...کم آوردم به خدا

دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم
هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد

من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام
عاقبت منو نگاه! اشتباه پشت اشتباه

هر روز عاشقتر شدیم تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم

فقط گریه، فقط عذاب صد تا سوال بی جواب
نه من، نه تو، از عاشقی خیری ندیدیم

دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم
هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد

من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام
عاقبت منو نگاه! اشتباه پشت اشتباه

داستان عاشقانه

 

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست.میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده.داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو.مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده!همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده.بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

ادامه مطلب ...

داستانهای کوتاه عاشقانه


 

 

 دو خط موازی

سرکلاس دو خط سیاه موازی روی تخته کشید!! خط اولی به دومی گفت ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ..!! دومی قلبش تپید و لرزان گفت : بهترین زندگی!!! در همان زمان معلم بلند فریاد زد : " دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند" و بچه ها هم تکرار کردند:دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند. خط اولی گفت می شنوی اینها چه می گویند؟! می گویند ما به هم نمی رسیم! ولی من می گویم می رسیم بهشرطی که برای هم بشکنیم

ادامه مطلب ...

تو را با دیگری دیدم

تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودی  

با او آهسته میرفتی سراپا محو او بودی 

صدایت کردمو بر من چو بیگانه نگه کردی 

شکستی عهد دیرین را گنه کردی گنه کردی 

گناهت را نمی بخشم گناهت را نمی بخشم 

چه شبها را که من تنها به یاد تو سحر کردم 

چه عمری را که بیهوده به پای تو هدر کردم 

تو عمرم را تبه کردی گنه کردی گنه کردی 

گناهت را نمی بخشم گناهت را نمی بخشم 

همین بود آن وفایی را که میگفتی 

همین بود آن صفایی را که می گفتی 

تو که خود اینچنین بودی چرا روزم سیه کردی 

      گنه کردی گنه کردی